شعر در مورد آمدن ، شعر انتظار معشوق و شعر عاشقانه آمدن یار و شوق دیدار یار

شعر در مورد آمدن

شعر در مورد آمدن ، شعر انتظار معشوق و شعر عاشقانه آمدن یار و شوق دیدار یار
شعر در مورد آمدن ، شعر انتظار معشوق و شعر عاشقانه آمدن یار و شوق دیدار یار همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد آمدن

به کویت آمدن ای یار، ما نمی یاریم
تو یاریی کن و بگذر به ما اگر یاری
مشو ز دود من ایمن که کار من همه شب
چو شمع سوختن و گریه است و بیداری
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن زمستان

آمدن مگر چطور می‌تواند باشد؟
غیر از این است که عطرت بپیچد و
من هزار بهار را
شاخه به شاخه
به پای آمدنت
شکوفه دهم…

شعر در مورد آمدن و رفتن

بوی زلف یار آمد یارم اینک می‌رسد
جان همی آساید و دلدارم اینک می‌رسد
اولین شب صبحدم با یارم اینک می‌دمد
وآخرین اندیشه و تیمارم اینک می‌رسد
در کنار جویباران قامت و رخسار او
سرو سیمین آن گل بی خارم اینک می‌رسد
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن بهار

به آغوش باد بسپار موهایت را
در آمدن بسویم
نسیمی از عطر موهایت
لذت را می برد تا بی نهایت
مرغ عشقم میخواند در صفایت
ومن بودنت را
در بهترین لحظه ها
با اذان عشق
در نماز گلبرگها خواهم خواند
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن یار

از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
می خورد مخور اندوه که فرمود حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می

شعر در مورد آمدن مسافر

چه لطف آمدن
و رفتنت خوشست! ای یار
که رفته ای
و زهر بار خوشتر آمده ای
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن پاییز

پیش رویم چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام منزلگه اندوه و درد و بد گمانی،
کاش چون پاییز بودم…
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن روزهای خوب

قول بده که خواهی آمد اما هرگز نیا!
اگر بیایی همه چیز خراب می‌شود
دیگر نمی‌توانم این‌گونه با اشتیاق به دریا و جاده خیره شوم
من خو کرده‌ام به این انتظار به این پرسه زدن‌ها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی
من چشم به راه چه کسی بمانم؟

شعر در مورد آمدن عشق

می خواهمت
برای روزهای ابتدای پاییز…
عاشقت می شوم
در تک تک  جوانه های بهاری…
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد آمدن حاجیان

آن یار سفر کرده‌ی ما از سفر آمد
خوش باش که دیگر همه دردت به سر آمد
آن تلخی دوران بلا رفت ز کامم
شیرینی ایام به کامم شکر آمد
در ظلمت شب بی کس و تنها چو نشستم
آن یار سفر کرده چو خورشید بر آمد
آن نور رخش بر دل تاریک چو تابید
ظلمت ز دلم رفت و به جایش سحر آمد
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره آمدن زمستان

مرد عاشق نه سیم و زر دزدد
از لب یار خود شکر دزدد نیست
جز دزدیی پسندیده
آمدن سوی یار دزدیده

شعر در مورد آمدن فصل زمستان

به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبح عید
پرستویی به ظهر بهار
 و من به دیدن تو.
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره آمدن و رفتن

مدت آمدن و رفتن ایام بهار
آنقدر نیست که گل بر سر دستار زنم
من که آزار به ارباب هوس نپسندم
گل چرا بر قفس مرغ گرفتار زنم؟
⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد آمدن بهار

اینک به کوی یار خود من بهر مردن می روم
با من که خواهد آمدن، بر جان سپردن می روم
من می روم تا بنگرم، چند است کشته بر درش
خود را میان کشتگان بهر شمردن می روم

شعر زیبا در مورد آمدن بهار

نمی بینمت
هرچندتوراجست وجو می کنم
بیشترگم می شوی!
میان ردپاهایم
چه رازعجیبی است
چه حس قشنگی است
رفتن تو،آمدن من
دیریست
به همین دنبال بازی ها
دل خوش کرده ام.

Comments

Popular posts from this blog

تعبیر خواب چمدان بستن برای مسافرت ؛ معنی چمدان بستن برای مسافرت در خواب

شعر درباره دوست بد ، شعر حافظ در مورد خیانت دوست بی وفا

تعبیر خواب حلقه نامزدی ؛ معنی دیدن حلقه نامزدی در خواب ما چیست